با نزديک شدن "انتخابات رژيم" دور ديگرى از نمايش کسل کننده و واپسگراى جنبش ملى اسلامى شروع شده است. در يادداشت سردبير نشريه يک دنياى بهتر، شماره يازده ١٧ مرداد ١٣٨۶، از جمله نوشتم؛
"...ما در تحلیل اوضاع سیاسی ایران همواره تاکید کرده ایم که جدال در بالا و تشدید جنگ جناحهای حکومتی، انعکاسی از گسترش جدال در پائین با کل موجودیت رژیم اسلامی است. هدف جدال بالائی ها مشترک است؛ بقا جمهوری اسلامی و گرفتن تضمین امنیت و سهم شان در منطقه. سیاست رسیدن به این هدف مورد مشاجره است. جناح راست که امروز دولت احمدی نژاد را جلو انداخته فکر میکند رسیدن به این هدف از طریق گردنکشی تروریستی در منطقه و اتمی شدن و سرکوب در داخل میسر میشود. جناح دیگر در رنگین کمانی از "تعقل" و "جامعه مدنی" و "چینی کردن" و "اصلاحات و دیالوگ و عادیسازی" همین هدف را دنبال میکند. هر دو سیاست در عین حال علیه جنبش سرنگونی و کارگر و آزادیخواهی و براى به خانه فرستادن مردم توافق دارند. سیاست سرکوب شدید نقطه توافق جناحهای رژیم نیست، اما سیاست بقا نظام و وقت خریدن و مردم را به حاشیه سیاست راندن هدف مشترک آنهاست.
... نمایش اسلامی انتخابات رژیم در راه است. لیگ جنبش ملی اسلامی در داخل و خارج، دارند بار دیگر انتقادها از "عدم قاطعیت آقای خاتمی" و مرثیه های شکست دو خرداد را فراموش میکنند. گوئی دنیای سیاست و اعتراض مردم و محور جهان و خوشبختی و بدبختی همین "انتخابات" پیش رو است! پیشاپیش هشدار میدهند که مبادا سیاست "تحریم" در پیش بگیرید! درست مثل دوره ای که هر اعتراض مستقل مردم را به "نمایشات خیابانی جناح راست" منتسب میکردند، امروز مستقیما و تلویحا مسئولیت اعمال دولت احمدی نژاد و سرکوب اسلامی را به گردن مردم و اپوزیسیونی می اندازند که به "تداوم اصلاحات و نماینده آن" رای نداده اند! این همان ارکستر قدیمی است. همان جنبش است که دستش در جیب برادر بزرگتر است. احمدی نژاد باید بگیرد و ببندد و فوج فوج سنگسار و اعدام کند تا خاتمی و کروبی و نبوی و دیگران بتوانند نقش "گاندی" و "نلسون ماندلا" را ایفا کنند! به ما میگویند راه دیگری بجز تداوم "اصلاحات" تدریجی و صبر و تحمل و تعیین تکلیف با "آرمانشهرها" نیست! میگویند سوسیالیسم را فراموش کنید، هفتاد سال بود و تمام شد، "اصلاحات ریشه دارد" و با جامعه ایران و روندهایش متناسب است! میگویند خاتمی و احمدی نژاد را مقایسه کنید! معلوم نیست اگر کسی از هر دوی این تحفه های ارتجاع و نکبت اسلامی حالش بهم بخورد و خود را شایسته زندگی بهتری بداند باید چه خاکی به سرش بریزد؟ قرار است دماغمان را مجددا بگیریم و در متن ارعاب احمدی نژاد و شمردن تلفاتمان در اوین و میدانهای شهر، به شر کمتر و تکرار نوار رفسنجانی – دو خرداد- راست "اصولگرا" رضایت دهیم! این البته یک هدف سیاست اعمال فشار دولتهای غربی به جمهوری اسلامی هم هست. اگر اسلام سیاسی دیروز تروریست و امروز "پرو غربی و اهل دیالوگ" سرکار باشد، دو هدف تامین میشود؛ هم سیاست آمریکا و دول غربی پیش میرود و هم سدی در مقابل خطر دخالت مستقیم مردم و کارگر و چپ جامعه زده میشود"...
اخيرا ٢٣ نفر از فعالين ملى مذهبى، دوخردادى، و عناصر اپوزيسيون مجاز رژيم طى جلسه اى "کمیته دفاع از انتخابات آزاد" تشکيل داده اند. اين کميته شامل؛ هادی اسماعیل زاده، عباس امیر انتظام، حسین انصاری راد، محمد بسته نگار، داود هرمیداس باوند، حبیب الله پیمان، محمد علی دادخواه، تقی رحمانی، عزت الله سحابی، عبدالفتاح سلطانی، سید محمد سیف زاده، خسرو سیف، احمد صدر حاج سید جوادی، شیرین عبادی، محسن کدیور، مرتضی کاظمیان، علی اکبر معین فر، سعید مدنی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، نرگس محمدی، علی اکبر موسوسی خوئینی، ابراهیم یزدی، حسن یوسفی اشکوری هستند. اين کميته با رديف کردن مقدارى آسمان ريسمان از جمهورى اسلامى و احمدى نژاد و سازمان دهنده ترورها در راس وزارت کشور خواستار "برگزارى انتخابات آزاد" شده است! بدنبال اين "انفجار سياسى – اتمى"، در هم خانواده ها و متحدين ديرين شان در بيرون حکومت جنب و جوش شروع شد! پيامهاى آتشين يکى پشت سر ديگرى صادر شدند! هیات سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، اتحاد جمهوریخواهان ایران، شورایعالی جبهه ملی ایران- اروپا، و سازمان سوسیالیست های ایران اطلاعيه هاى "حمايت ميکنيم" صادر دادند. سازمان اکثريت با اعلام؛ "ما این اقدام را مثبت تلقی کرده و آن را در خدمت اشاعه فرهنگ دمکراتیک میدانیم و اميدوارى براى تبديل اين اقدام به حرکتی گسترده با خواست برگزاری انتخابات آزاد"، موضع پرو-رژيمى اش را مجددا اعلام کرد. اتحاد جمهوری خواهان ایران اعلام کرده است که "خود را با نیروهای تشکیل دهنده این کمیته در یک صف تلقی می کند". شورايعالى جبهه ملى ايران – اروپا تشکیل "کمیته دفاع از انتخابات آزاد" را گام بزرگی در راه احقاق حق حاکمیت ملت از رژیم جمهوری اسلامی بشمار آورده و پشتیبانی بیدریغ خود را از فعالین آن اعلام کرده است. سازمان سوسیالیست های ایران که مرتبا خود را "سوسیالیست های مصدقی" ميخواند، (بيچاره مصدق ضد سوسياليست)، ضمن حمايت از اين کميته و اين اقدام، يکبار ديگر "مرز قاطع" خود را با تحريم کنندگان انتخابات اعلام و بر سابقه ديرين خود در دفاع از "انتخابات آزاد" تاکيد کرده است. اين محفل چند نفره حمايت از اين اقدام را همرديف "پشتیبانی و حمایت از خواست ها و مبارزات جنبش دانشجوئی، جنبش زنان، سندیکاهای کارگری، معلمین و ... " قلمداد کرده است!؟
ترديدى نيست که اين مواضع جديد نيستند. اين جريانات و اعلام کنندگان اين کميته در دوره هاى مختلف متحدين رسمى جناحهائى از جمهورى اسلامى و بخشا کارگزار اين حکومت بودند و خط مشى سياسى شان همين است. مضافا اينکه در ايندوره مسئله خطر جنگ عاملى است که به تجديد آرايش نيروها و کنار رژيم قرار گرفتن سرعت بيشترى ميدهد. اگر جنگ براى بخشى از رژيم اسلامى "مائده آسمانى" ديگرى است، براى جريانات متفرقه جنبش ملى اسلامى محملى براى دفاع آشکارتر از اين حکومت ننگين است. تا به اين خط برميگردد، اينها در صورت گسترش تنش بين آمريکا و جمهورى اسلامى، متحدين بى توهم جمهورى اسلامى هستند. شايد استثنائا عناصر و محافل معدودى از اين گرايش به چنين موضعى نيافتد، اما اين جنبش در تماميت آن پشت رژيم اسلامى بخط ميشود و اين امر بطرق مختلف شروع شده است. يک پايه تحليلى و استراتژيک اين جنبش حساب باز کردن روى اين نکته است که اعمال فشار جهانى و خطر جنگ، شانس برگشت جناح "اصلاح طلب و غير اقتدارگرا" را بيشتر ميکند. لذا تمام نيرو و ظرفيت ضد چپ و ضد حرکت مستقل مردم را بکار گرفتند تا بتوانند فضا را در داخل و خارج به نفع رژيم اسلامى برگردانند. بستر اصلی جنبش ملی اسلامی در درون نظام، حاشيه آن، و بيرون حکومت، موعظه حفظ نظام و برگشت به "تعقل و دیالوگ" میکند. بخش بيرون حکومتى با استفاده از تمام اهرمها ضمن دفاع از اين سياست، توجيه دمکراتيک و ناسيوناليستى آن، اداره دپارتمان ضد سوسیالیستی و ضد "خشونت انقلابی" را بعهده دارد. در داخل امثال تاج زاده "حکومت یکدست اقتدارگرا یا انقلاب، اعم از مخملی یا سرخ" را کنار هم ميگذارد تا نتيجه بگيرد که "تركیه مدلی موفق تر و به ما نزدیك تر" است و براى رسيدن به آن "انتخابات آزاد راه حل نجات كشور است" . در حاشيه حکومت "کميته دفاع از انتخابات آزاد" تشکيل ميشود. متحدين شان در اپوزيسيون؛ ضمن بد دهنى عليه سوسياليسم و عمل انقلابى کارگر و مردم آزاديخواه، جنبش دفاع از "انتخابات آزاد" راه مى اندازند.
اين دم جنباندن ها براى جمهورى اسلامى، آنهم در اوضاعى که طيف وسيع راست اپوزيسيون يا پشت رژيم بسيج ميشود و يا پشت حمله نظامى آمريکا، معانى سياسى و پراتيکى روشنى براى کمونيسم و طبقه کارگر دارد. اين جريانات دست راستى در يک ديد استراتژيک و بدون اين سياستها هم در مقابل اهداف کمونيستى طبقه کارگر بودند. اما به خط شدن اينها پشت رژيم و آمريکا هم مطلوب ما نيست. وظيفه ما در کنار پيشبرد سياست مستقل و طبقاتى مان و تلاش براى سرنگونى جمهورى اسلامى، مقابله با اين سياستهاى ارتجاعى است. اين جريانات را بايد زير فشار قرار داد، جامعه را علیه آنها بسیج کرد، شکست شان داد، و راه پیشروی جنبش سرنگونی و اهداف سوسياليستى طبقه کارگر را هموار داد. سياست و هدف بلافصل ما روشن است؛ راه حل ما براى رهائى از اين فلاکت و اختناق، جارو کردن سرمايه دارى و استقرار فورى يک جمهورى سوسياليستى است. ما براى جمع کردن نيروى اين انقلاب و تحقق اين هدف تلاش ميکنيم. در عين حال براى هر درجه گشایش سیاسی و اصلاح وضع موجود با اتکا به مبارزه مستقل کارگران و مردم تلاش میکنيم و از آن بعنوان وضعيتى در تشديد مبارزه در خدمت سرنگونی رژيم جنايتکار اسلامی استفاده ميکنيم. يک رکن پيشروى اين جنبش مقابله با و شکست سياستهائى است که مردم را پشت ارتجاع اسلامى و تروريسم و ميليتاريسم بخط ميکند.
چند کلمه در مورد "انتخابات آزاد"
کمونيستها و طبقه کارگر نه فقط از شرکت در يک انتخابات واقعا آزاد پا پس نميکشند بلکه آن را يک سکوى پيروزى خود ميدانند. هرچند اين توهم را ندارند که در فرداى انتخاباتى که کمونيستها را بقدرت برساند، راست شنل دمکراتيک را دور مى اندازد و جناب سرهنگ ها را براى سازمان دادن کودتا احضار ميکند. اگر چنين شرايطى فراهم باشد، يعنى احزاب کمونيستى، احزاب اپوزيسيون، شخصيتهاى سياسى، کل جامعه با نهادها و تشکلها و غيره بتوانند فعاليت و آزادانه در يک انتخابات واقعا آزاد شرکت کنند، ترديد ندارم همين طرفداران "انتخابات آزاد" در جمهورى اسلامى کمترين راى را مى آورند. در چنين شرايطى و با وجود يک فرجه شش ماهه فعاليت آزاد سياسى و بدون نگرانى از ترور و اعدام و زندان، مطمئن باشيد يا کمونيستها قدرت را ميگيرند و يا بزرگترين حزب سياسى کشور خواهند شد. چون آنچه که طبقه کارگر و اکثريت عظيم مردم ميخواهند را تنها کمونيستها نمايندگى ميکنند. اما چنين شرايطى چگونه تامين ميشود؟ آيا با فرض وجود جمهورى اسلامى ممکن است؟ آيا خامنه اى و شرکا مبشر اين "انتخابات آزاد" اند؟ آيا بحث "انتخابات آزاد" در جمهورى اسلامى شستن دستان خونين اين حکومت و يک کلاهبردارى سياسى نيست؟ هر آدمى که دو روز در ايران زندگى کرده باشد ميفهمد که با فرض جمهورى اسلامى، بحث "انتخابات آزاد" يک سياست رياکارانه براى کشيدن مردم پشت رژيم است. يک بحث پادرهوا مثل "رفراندوم" است. حتى اطلاق "توهم پراکنى به حکومت" به اين خط يک آوانس سياسى و عين توهم به ارتجاع است. اين تلاشى براى توجيه سياست حقير و ضد اجتماعى اين اپوزيسيون مفلوک در دفاع از مرتجعترين حکومت زمانه با گلاب "اصول دمکراتيک و حقوق بشر" است. مدافعين اين سياست افق شان را به رژيم و مکانيزم شيفت قدرت جناحها در رژيم گره زدند چون "اصل نظام" را قبول دارند. چون با اين تحجر و زن ستيزى و فقر و فلاکت معضل ندارند. حکومت مطلوب اينها هم به همين ارکان متکى است. نق نق هاى دمکراتيک مثل هميشه در خروجى و تبصره است و اهميتى ندارد.
درست در همين اوضاع که جمهورى اسلامى دارد مخالفين سياسى و دانشجو و کارگر اعتصابى را با جرم "تروريسم" ميگيرد و به شکنجه گاه ميبرد، شبه اپوزيسيون دمکراتش دفاع از اين حکومت تروريستى را با چرخاندن کاسه گدائى "انتخابات آزاد" توجيه ميکند! هر دو يک امر سياسى و زمينى را پيش ميبرند؛ دفاع از حکومت و بقا آن و مقابله با حرکت مستقل مردم. اما اين سياست هم قديمى و آبروباخته است. تکرار تراژيک آن تنها ايجاب ميکند که يکبار ديگر در صحنه سياسى توسط کمونيستها و راديکالها و اعتراض مستقل طبقه کارگر و مردم آزاديخواه شکست داده شود.*